سروشي از آسمان بي‌ديني (2)



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

سروشي از آسمان بي‌ديني (2)

سروشي از آسمان بي‌ديني (2)

حسين علي حاج فرج دباغ (عبدالكريم سروش):

«... ميراث پيامبر تجربه و كتاب و مدينه و سنت و امت بود كه اينها همه با هم بايد خوانده و فهميده شوند... » (1)

 

 

حرف‌هاي ما و شما:

 

انحراف و خلاف‌گويي ديني تا بدين حد؟!!

جناب حاج فرج دباغ؛

كه خود را روشنفكر ديني مي‌داني،

و در هر مجلسي افاضات اضافه مي‌فرمايي كه دين چنين است و چنان،

و كمر همّت بر آن بسته‌اي كه وظيفه‌ي تاريخي خود را كه همان زدودن دين از جامعه است، به سرانجام برساني،

اصولا پيامبر را مي‌شناسي؟!!

روايت را مي‌فهمي؟!!

روايت متواتر را مي‌داني چيست؟!!

حديث ثقلين را شنيده‌اي؟!

نخوانده‌اي كه پيامبر بارها و بارها فرمود:

«اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»


«ميراث من در بين شما دو چيز است: كتابم و عترتم (اهل بيتم) ... و به درستي كه آن دو هرگز از هم جدا نمي شوند ...»

دوست و دشمن بر اين حديث صحّه گذارده و نتوانسته‌اند منكر آن شوند. آنوقت توي روز روشن، در مقابل يك عده از همه چي بي‌خبر، به راحتي فرموده‌ي پيامبر را نقض كرده‌اي و كتاب و عترتش را از هم جدا ساخته‌اي و ميراث پيامبر را كتاب دانسته‌اي و تجربه و مدينه و سنت و امت ؟!!!! پس عترت كو؟!

پيامبر فرموده كتاب و عترت، آنوقت تو مي‌گويي كتاب و تجربه و مدينه و سنت و امت ؟!!!

گستاخي و دريدگي ديني تا بدين حد؟!!!

 

چرا مي‌ترسي حقيقت بي‌ديني‌ات را آشكار كني؟ چرا صريح نمي‌گويي از دين به هيچ چيزش اعتقاد نداري؟!!

البته در مكتبي كه تو درس خوانده‌اي نبايد هم عترت جايگاهي داشته باشد. تو در مكتب مولوي درس خوانده‌اي و كتابت مثنوي بوده است. تو دلباخته و مداح مولوي هستي:

«من خوشبختانه هيچوقت به دام مداحي از كسي نيفتاده‌ام. من اگر شيفته يك شخصيت در كل تاريخ باشم، آن مولانا جلال الدين است. در مورد كس ديگري شيفتگي و خيرگي نداشتم.» (2)

و از شاگردي كه معلمش، زن و بچه‌اش را هديه كرد به شمس تبريزي، براي باز شدن چشمان و اثبات بندگي‌اش!! نبايد انتظاري جز اين داشت كه اينگونه به دشمني با عترت پيامبر برخيزد و نقش آنان را در دين به هيچ بيانگارد:

«روزي مولانا شمس الدين (تبريزي) از مولانا مولوي، شاهدي التماس كرد. مولانا مولوي حرم خود را در دست گرفته آورد، شمس‌الدين گفت: او خواهر جاني منست، نازنين پسري مي‌خواهم. في الحال فرزند خود «سلطان ولد» را پيش آورد، فرمود كه وي فرزند منست، حاليا اگر قدري شراب دست مي‌داد ذوقي مي‌كرديم، مولانا بيرون آمد و سبوئي از محله جهودان پر كرده بياورد...» (3)


(1) عنوان مقاله: بسط تجربه نبوي، مجله كيان، شماره 39، سال هفتم، آذر و دي 1376، ص 10

(2) هفته نامه ارزشها، 1378/3/10، ص 3

(3) خيراتيه در ابطال طريقه صوفيه، جلد اول، ص 332) (اصل مطلب در كتاب نفحات الانس جامي ذكر شده است)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: سروشي از آسمان بي‌ديني (2),
ن : علی حسین زاده
ت : جمعه 14 تير 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.